مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمندسازی کارکنان


مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمندسازی کارکنان

 

 

 

 

شرح مختصر:

توانمندسازی کارکنان

سازمان ها مي توانند بهره وری را از طريق فرايند توانمندسازی كاركنانشان بهبود و ارتقاء بخشند. درعصرحاضر توانمندسازی به يكي از مسائل اصلي در سازمان ها تبديل شده است. توانمندسازی به مانند ابزاری شناخته شده است كه مديران به آن وسيله قادر خواهند بود سازمانهای امروزی را به شكلي كارآمد اداره كنند. از نظر هال ( 1994 ) تغييرات محيط كار، سازمان ها را مجبور نموده كه به منظور بقای خود در دنيای متلاطم امروزی، در سيستم های مديريت خود بازبيني و بازنگری كنند و در اين جا است كه توانمندسازی كاركنان به موضوع اصلي در ارتباط با عملكردهای رهبری و مديريت تبديل مي گردد و برای سازمان ها اين امكان را فراهم مي آورد كه رقابتي تر عمل كنند. زیرا نيروی انساني به عنوان با ارزش ترين منابع سازماني در اعتلای اهداف و آرمان های سازمان به شمار مي روند. منابع انساني به سازمان معنا و مفهوم بخشيده و زمينه های تحقق اهداف سازماني را فراهم مي كنند. توانمندسازی به نيروی كار فرصت بيشتری برای آزادی، توسعه و بكارگيری مهارت ها، دانش و پتانسيل های بالقوه در جهت خير و صلاح خود و سازمان شان اعطا مي كند. توانمندسازی اصطلاحي است كه برای اولين بار توسط توماس و ولت هاوس[1] درمطالعاتي كه بر رهبری تمركز داشتند مورد استفاده قرار گرفت. تاريخچه اولين تعريف اصطلاح توانمندسازی به سال 1788 برمي گردد كه در آن توانمندسازی را به عنوان تفويض اختيار[2] در نقش سازماني خود مي دانستند كه اين اختيار بايستي به فرد اعطا يا در نقش سازماني او ديده شود. توانمندسازی ابزاری پيچيده و ارزشمند محسوب مي گردد كه تحقيق و پژوهش های طولانی اثبات نموده است كه به كارگيری مناسب آن مي تواند تأثيرات شگرفي درعملكرد شغلي، بهره وری و رضايت شغلي داشته باشد (نیکودیم و همکاران[3]، ۱۹۹۴: ۴۵).

۱-۳-۲: تعاريف توانمندسازي                                                                                                         

مفهوم توانمندسازی[4] نخستین بار در دهه 1980 معرفی شده است. اما در دهه 1990 علاقه زیادی به این مفهوم در میان پژوهشگران، دانشگاهیان و دست اندرکاران مدیریت و سازمان بوجود آمد. اندیشمندان و محققان سازمان مدیریت تا دهه 1990 توانمندسازی نیروی انسانی را به معنی اقدامات و راهبردهای مدیریتی مانند تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری به رده های پایین تر سازمان، سهیم کردن کارکنان در اطلاعات و دسترسی آنان به منابع سازمانی دانسته اند. به عنوان مثال، فوی[5](1997) توانمندسازی را توزیع قدرت تصمیم گیری به افرادی که آن را ندارند تعریف کرده است. باون و لاولر[6] (1992) توانمندسازی را سهیم کردن کارکنان خط مقدم سازمان در چهار عنصر اطلاعات، دانش، پاداش و قدرت می دانند. به زعم بلانچارد و همکاران[7] (1999) توانمندسازی عبارت است از سهیم شدن کارکنان در اطلاعات، تشکیل گروهها و طراحی ساختار سازمانی مناسب. کوین و اسپریتزر[8](1997) این نوع نگاه به توانمندسازی را رویکرد مکانیکی نامیده اند. اما از دهه 1990 به بعد نظریه پردازان و صاحبنظران روانشناسی سازمانی، توانمندسازی منابع انسانی را مفهومی پیچیده و چند بعدی   می دانند و بین ویژگی های موقعیتی(اقدامات مدیریتی) و ادراک کارکنان نسبت به این ویژگی ها تفاوت قائل شده اند (توماس و ولثوس[9]، ۱۹۹۰).

کانگر و کانانگو[10] (1998) مطرح کرده اند که اقدامات مدیریت فقط مجموعه ای از شرایط هستند که می توانند کارکنان را توانمند سازند، اما لزوماً این طور نخواهد بود. تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری از سوی مدیران مافوق به کارکنان رده پایین به معنی توانمندسازی نیست. اخیراً پژوهشگران از منظر باورها و احساسات کارکنان به آن توجه کرده اند. کوین و اسپریتزر(1990)، توماس و ولتهاوس(1990)، فورد و فوتلر[11](1995) و وتن و کمرون[12](1998) اذعان دارند توانمندسازی مفهومی چند بعدی است و برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. کوین و اسپریتزر(1997) این نوع نگاه به توانمندسازی را رویکرد ارگانیکی نامیده اند.

براساس رویکرد ارگانیکی، توانمندسازی کاری نیست که مدیران باید برای کارکنان خود انجام دهند؛ بلکه طرز تلقی و ادراک کارکنان در باره نقش خویش در شغل و سازمان است. به نظر کانگر و کانانگو(1988) توانمندسازی ریشه در نیازهای انگیزشی افراد دارد. هر راهبرد یا عملی که بتواند نیاز به خودکارآمدی یا خودباوری[13] را در کارکنان تقویت کند، توانمندسازی را در پی خواهد داشت. آنان با الهام از نظریه خودکارآمدی آلبرت باندورا[14] (1997) فرایند تقویت احساس خودکارآمدی کارکنان را از طریق شناسایی و حذف شرایط سازمانی که موجب بی قدرتی و ناتوانی در آنان شده است ، توانمندسازی می نامند. توماس و ولتهاوس(1990) معتقدند که این مفهوم نمی تواند با یک بعد تعریف شود. آنان “توانمندسازی روانشناختی”[15] را فرایند افزایش انگیزش درونی شغل می دانند که شامل چهار حوزه شناختی یعنی احساس تأثیرگذاری[16]، شایستگی[17]، احساس معنی دار بودن[18] و حق انتخاب[19] می شود و اولین بار مفهوم توانمندسازی روانشناختی را وارد ادبیات مدیریت نمودند(عبداللهی،1382).

1.Thomas and Velthous

  1. Delegation of authority

[3] Nykodym et al

  1. Empowerment
  2. Foy, 1997
  3. Bowen & Lawler, 1992
  4. Blanchard et al, 1999
  5. Quinn&Spreitzer, 1997

[9] Thomas&Velthouse

  1. Conger & Kanungo,1998
  2. Ford & Fottler, 1995

2.Whetten & Cameron, 1998

  1. Self-efficacy
  2. Bandura, 1997
  3. Pscychological empowerment
  4. Impact
  5. Competency
  6. Meaningfulness
  7. Choice

جزئیات:

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)

نکات مهم : پس از پرداخت وجه لینک دانلود به شما نمایش داده میشود و به ایمیل شما ارسال میگردد.

با 40% تخفیف

20000 تومان

12000 تومان

جهت خرید و دانلود فایل بر روی پرداخت آنلاین کلیک نمایید

تعداد صفحاتنوع فایلمقطع تحصیلیقیمت
29WORD - قابل ویرایشکارشناسی ارشد و دکترا12000 تومان

برچسب ها: , , , , , , , , , , ,

مطالب مرتبط

ارسال نظر شما

• پر کردن تمامی موارد الزامیست

• ایمیل شما فقط برای مدیر سایت نمایش داده خواهد شد