دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های دلبستگی
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های دلبستگی
مبانی نظری و پیشینه پژوهش سبک های دلبستگی
شرح مختصر:
سبک های دلبستگی
نظریههای سبک دلبستگی و تمایز یافتگی، بر روابط اولیه در محیط خانواده تأکید کرده و آن را بر روابط بعدی مؤثر می دانند. آنها سبک های دلبستگی و تمایز یافتگی را به عنوان عوامل پایدار و چند نسلی تلقی کرده و پیشنهاد میکنند که چگونه خانوادهی مبدأ شخص میتواند بر روابط زناشویی او اثر بگذارد (یانگ و همکاران، 2003)، مطالعات مبتنی بر آسیب شناسی تحولی نیز رابطهی بین تجارب منفی اولیهی تحصیلی و خانوادگی و مشکلات روان شناختیو شبکههای معیوب زناشویی را در مورد تأکید قرار میدهند. (عیدی و همکاران، 2006).دلبستگی[1] پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می شود (پا پالیا، 2002)، فروید بر این باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است (سانتراک، 2002، هارلو و ز یمرمن 1959؛ نقل از لسترام، 2002) فرضیه فروید را نقص کردند و بیان داشتند در ایجاد و تقویت دلبستگی کودک به مادر، تماس بدنی در مقایسه با تغذیه، عامل مهم تری است. سپس بالبی(1969، 1973، 1980)، مفهوم دلبستگی را بر این اساس بنا کرد که احساسها و رفتارهای دلبستگی از قبیل گریه، خنده، مکیدن و چنگ زدن، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازد، و جدایی از مادر، اضطراب و درماندگی کودک را بر می انگیزد. تجربه های واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن، حضور فعال مراقب همچنین خلق و خوی کودک و هماهنگی روابط والد، کودک، اساس شکل دهی به سبک های مختلف دلبستگی (ایمن[2]، اجتنابی[3] و دوسوگرا[4])، در خلال سال های نوزادی و کودکی است (کاپلان، 1383/2000)، تجربه هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی میشوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است، مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد (پینز،2005).
بالبی بر این عقیده بود که نظریه ی دلبستگی تنها یک نظریهی تحول کودک نیست، بلکه نظریهی تحول در فراخنای زندگی نیز میباشد. این نظریه معتقد است نوع رابطه ی مادر، کودک در سالهای اولیه زندگی و میزان قابلیت دسترسی به مادر، میزان حمایت مادر هنگام احساس خطر، درجهی حساسیت مادرانه و تکیه گاه ایمن بودن مادر برای کودک، سبک دلبستگی فرد را معین میکند (سانتراک، 2002)، فوگل اظهار میدارد که دلبستگی، پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد میباشد به طوری که یکی از دو طرف کوشش می:ند نزدیکی و مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ کرده و به گونهای عمل کند تا مطمئن شود که ارتباط ادامه مییابد. بالبی بر این باور است که این گرههای هیجانی متقابل که به نزدیکی مادر و کودک منجر میشود، نخستین تجلیهای دلبستگی محسوب میشود. دلبستگی، نگهدارنده ی نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است (پینز،2005).
الگوهای فعال درونی از چهرهی دلبستگی یعنی باورها، انتظارات و احساسهای فرد در مورد حساسیت و پاسخ دهندگی چهرهی دلبستگی و شامل ارزش شایستگی ای میشود که فرد برای خود در دریافت توجه و محبت از دیگران قابل میشود (اسکورون، 2000).
اینثورث نظریه بالبی را گسترش داده و سبکهای دلبستگی را به سه دستهی ایمن، نا ایمن اجتنابی و نا ایمن دو سو گرا تقسیم کرده است. کودکان ایمن از والدین به عنوان پایگاه امنی برای اکتشاف محیط استفاده میکنند. کودکان ایمن در اکثر موقعیتها احساس راحتی و امنیت میکنند و تجسمی مثبت، حمایت گر و پاسخ دهنده از مادر خود دارند. کودکان دو سو گرا در موقعیت نا آشنا مشکل تر میتوانند به احساس آرامش و آسایش دست یابند. آن ها بین کشش به سوی مادر و اجتناب از مادر در نوسانند، به این ترتیب آن ها به مادر نزدیک میشوند سپس مادر را پس میزنند. این کودکان به راحتی نمیتوانند به اکتشاف و دستکاری در محیط بپردازند و هم چنین آن ها به لحاظ خلق در برابر تنیدگیها آسیب پذیرترند (اسکورون و دنی، 2004). کودکان ناایمن اجتنابی در برابر افراد ناآشنا منقلب نمیشوند و احتیاط اندکی نشان میدهند. چنانچه مادر آنةا را در آغوش بگیرد با حرکات پیچ و تاب و تکان دادن خود سعی در پایین آمدن مینمایند و همچنین این کودکان در عواطف خود نسبت به مادر بی تفاوتند و به نظر میرسد اهمیت دلبستگی با مادر را انکار میکنند. طرفداران این نظریه معتقدند به احتمال زیاد سبک دلبستگی کودک بر اساس الگوهای فعال درونی از خود و چهرهی دلبستگی تا بزرگسالی ادامه مییابد و در روابط بزرگسالی فرد منعکس میشود (عیدی و همکاران، 2006).
تداوم الگوهای دلبستگی تا بزرگسالی و تأثیر آن بر روابط بین فردی افراد، در آینده و بزرگسالی، به پژوهشهای متعددی منجر شد که از آن میان می توان به پژوهش شارف و بارتو لومیو (1994)، درباره ثبات و اعتبار الگوی درونی دلبستگی بزرگسال به وسیله مقیاس پیوسته و رتبه ای در سه روش خود گزارش دهی، مصاحبه نیمه ساخت یافته و گزارش همسرانشان، که ثبات متوسطی را نشان داد، اشاره کرد. بکویت، کوهن و هامیلتون، 1999؛ وینفلد، اسروف و اگلوند، 2000 (نقل از استنبرگ، 2002) بیان داشتند که الگوهی دلبستگی افراد، در صورتی که واقعه مهمی مانند طلاق یا از دست دادن والدین رخ ندهد، ثابت باقی می مانند.
از جمله تحقیقات انجام شده در این زمینه می توان به پژوهش های (بشارت، 1380؛ بشارت و همکاران،1380؛ بشارت و همکاران، 1381؛ اصغری نژاد و دانش، 1384)اشاره کرد که همگی بیانگر این مطلب هستند که آزمودنیها با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به آزمودنیها واجد سبک دلبستگی احتنابی و دوسوگرا، رخوردارند. نتایج پژوهش (فینی، 1999؛ داویلا و همکاران، 1998)، در زمینه ارتباط سبک دلبستگی بزرگسالان با میزان مهارت مهار احساسات و عواطف، این نکته را برجسته کردند که افراد دلبسته نا ایمن (آرامش کم، عدم ارتباط نزدیک و افزایش اضطراب در ارتباط ها) در مقایسه با افراد ایمن در روابط خود با دیگران ، بیشتر متمایل به مهار عواطف و احساس های مثبت خود هستند. همچنین کاب و همکاران (2001)، نشان دادند که درک مثبت از همسران که از ویژگی های افراد سبک دلبستگی ایمن است رفتارهای حمایتی و رضایتمندی در زوجین را پیش بینی می کند.از مشهورترین پژوهش ها در این زمینه پژوهشهای هازن و شیور ، 1987؛ اینزورث ، 191 (نقل از پینز،2005) هستند که با الهام از ، نظریه بالبی (1969)، در مورد ماهیت پیوندهای عاطفی، نقش دلبستگی های متقابل بزرگسالان را در روابط زوجین بررسی کردند. نتایج نشان داد که مشخصه های پیوند عاطفی بین زوجین با مشخصه های پیوندهای عاطفی کودک – مادر قابل مقایسه است و سبکهای شناخته شده دلبستگی ایمن، اجتنابی ودوسوگرا، افکار، احساس ها و رفتار زوجین را در روابط زناشویی تحت تأثیر قرار میدهند.
نظریه دلبستگی تنها نظریه تحولی کودک نیست بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست. (بالبی ، 1969، 1973، 1980؛ ویس، 1994)، وست و شلدون – کلر (1994)، دلبستگی بزرگسالان را به عنوان روابط دو به دویی می دانند که درکنار یک شخص ویژه دست یافتن به احساس ایمنی را در پی دارد. بالبی (1988)، و اینزورث، بلهر ، واترز ، و وال (1978)، سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا را تشخیص دادند. دلبستگی ایمن با ویژگی های ارتباطی مثبت مانند صمیمیت و تعهد، و دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین تری از صمیمیت و تعهد، و دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین تری از صمیمیت و تعهد، و دلبستگی دوسوگرا با شور و هیجان و دل مشغولی در زمینه روابط توأم با خرسندی کم، مرتبط است (فینی و نولر، 1990) . الگوهای حمایت کردن و حمایت خواستن که همراه با سبک های دلبستگی هستند، بر سایر روابط و عملکردها مانند رضایت، کار، نزدیکی و عشق بین دو شرریک تأثیر می گذارند (سیمپسون و همکاران، 1992 ؛ دیتوماسو و همکاران ، راس و بورگس، 2003).
[1]- Attachment
[2]- secure
[3]- Avoidant
[4]- Ambivalen
جزئیات:
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نکات مهم : پس از پرداخت وجه لینک دانلود به شما نمایش داده میشود و به ایمیل شما ارسال میگردد.
با 40% تخفیف
20000 تومان
12000 تومان
جهت خرید و دانلود فایل بر روی پرداخت آنلاین کلیک نمایید
تعداد صفحات | نوع فایل | مقطع تحصیلی | قیمت |
---|---|---|---|
21 | WORD - قابل ویرایش | کارشناسی ارشد و دکترا | 12000 تومان |